برگ سبزی است تحفه درویش چه کند بی نوا ندارد بیش
بسم الله الرحمن الرحیم
(از وبلاگ استاد رائفی پور)
مادر جان شرمنده ام که زمان میان من و علی فاصله انداخت تا نباشم و بشود آنچه شد،
گویا قضای الهی بر این مقدر بود که با این زمانه ی پر فریب و دائم بر مدار ناهنجار ، همجوار باشم همان که آخر الزمانش خوانده اند.
شرم دارم بگویم روزگار سخت می گذرد وقتی به یاد می آورم که چه روزگاری بر شما گذشته است.
بیم دارم گلایه کنم عده ای استخوان در گلویم شده اند وقتی ندای " فِی الْعَیْنِ قَذًى وَ فِی الْحَلْقِ شَجا" مولایمان علی در زمان پژواک می کند.
مگر می شود از سختی ها و اذیت های نا رفیقان گلایه کرد وقتی بدانی روزگاری نیز همچون عاشورا گذشته است که چه نیکو سرود:
"لا یوم کیومک یا ابا عبد الله"
مادر جان نیک می دانم حسابشان با توست و ای کاش آنها هم می دانستند .
بی بی جان می خواستم بگویم : این اندک ناقابل را از من بپذیر
اما شرمنده شدم وقتی به یاد آوردم آن هنگامه عظیم را آنگاه که زینبت بدن پاره پاره حسین را به دست گرفت و فرمود :
"الهم تقبل منی هذا القلیل"
نمی دانم چه باید بگویم اما بی بی جان همین اندک از دست ما بر می آید.
برگ سبزی است تحفه درویش چه کند بی نوا ندارد بیش
امید وارم ثانیه ای بر لبان مبارکتان گل لبخند را جاری کند که شگفت معجزه ای است لبخند شما ...
و از محضر مبارکتان مسئلت دارم که امر فرمایید فرزند برو مندتان دست پدری بر سر این یتیم بکشد که کشت این انتظار ما را...
دختری از هندوستان کوچک وماجرای یازده تشرف + صوت
به امید ظهور مولی و سرو رمان حضرت حجت (عج) که صد البته نزدیک است.
راستش پستتون و لینکی که گذاشتید رو چند بار خوندم و متقابلا روش خیلی فکر کردم....
وقتی از شباهتشون به حضرت فاطمه (س) گفتند اشک تو چشمام جمع شد..
کاش من میتوانستم لبخندی بر لبان مولایم بنشانم ..آرزوی زیبایی است...
اجرتون با سیدالشهدا (ع)
انشاالله در هدفی که دارید موفق باشید...
یا مهدی...
والتماس دعا ی فراوان...